۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

ساکا







۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

آخر بازی

بازی اقتصاد ما به جاهای جالبش نزدیک می شود و دولت همچون شطرنج بازی که تمام قربانی های حریف را یکی پس ازدیگری قبول کرده و تازه فهمیده که چه ترکیبی خورده است ،می ماند.سقوط قیمت نفت از قیمتهای رویایی یکصد و چهل و هفت دلار به کمتر از چهل دلار فکر تمام کسانی که مسایل اقتصاد ایران را تعقیب می کنند به خود مشغول کرده است.
به هر روی اوضاع خیلی به هم ریخته به نظر می رسد  و بعید است که دولت بتواند بودجه سال آینده را زیر یکصد هزار میلیارد تومان ببندد که نهایتا چهل هزار میلیارد تومان آن از منابع داخلی  مانند مالیات و فروش سهام دولتی و .. قابل تامین است .تامین شصت هزار میلیارد تومان از محل فروش نفت با توجه به تولید سالیانه نفت ایران نیاز به قیمتهایی در حدود هشتاد دلار برای هر بشکه دارد که با توجه به قیمتهای کنونی و کاهش تولید از ناحیه کاهش تولید اوپک تامین این شصت هزار میلیارد تومان ممکن نیست و با قیمتهای کنونی و در حالت خوشبینانه تنها سی هزار میلیارد تومان از محل فروش نفت در دسترس خواهد بود.این یعنی سی هزار میلیارد تومان  کسری در آمد برای تامین بودجه و بیست میلیارد دلار کسری برای تامین ارز مورد نیاز کشور برای واردات.
من نمی دانم در شرایط فعلی دولت چگونه عمل خواهد کرد اما حدس می زنم گوشه چشمی به ذخایر ارزی کشور موجود در بانک مرکزی و حساب ذخیره ارزی  داشته باشد  و با این استدلال که با یکصد میلیارد دلار (تمام ارقام تقریبی هستند)می توان به مدت دو الی سه سال  کشور را با شرایط فعلی و قیمت های فعلی نفت اداره کرد ،به انتظار افزایش قیمت نفت بنشیند و عملا فرصت را برای اتخاذ تصمیمات عاقلانه از دست بدهد.
در صورتی که دولت اینگونه عمل کند و به استقراض ارزی از بانک مرکزی روی بیاورد ( البته بعد از تمام شدن موجودی حساب ذخیره ارزی )گرچه توانسته است با یک تیر دو نشان بزند و هم بودجه خود را تامین کند و هم ارز مورد نیاز بازار را تامین کند  اما این فرصت طلایی را برای گذر از یک اقتصاد بیمار نفتی به یک اقتصاد بدون نفت از دست داده است.
عاقلانه ترین راهکار پس از انجام تمام تدابیر ممکن در جهت افزایش در آمد(مانند افزایش قیمت حامل های انرژی و افزایش واگذاری های دولتی و ...) و کاهش هزینه ها ، افزایش قیمت ارز است که در شرایط کنونی و با توجه به اینکه قیمت جهانی بیشتر کالاها(فلزات،لوازم خانگی،مواد غذایی،خودرو و ...) کاهش قابل ملاحظه ای داشته است میتواند بدون اینکه باعث افزایش قیمت کالا های وارداتی بشود ،در آمد دولت را افزایش بدهد. این فرصت برای افزایش قیمت ارز نباید از دست برود.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

اخلاق از دیدگاه هایک

اخلاق از دیدگاه هایک :: سید حسن امامی


فریدریش آوگوست فون هایک (۱۹۹۲-۱۸۹۹) فیلسوف و اقتصاددان اتریشی تبار انگلستان، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال۱۹۷۴، رهبر مکتب اقتصادی اتریش واستاد دانشگاه لندن در بین سالهای (۱۹۴۸-۱۹۳۱) که مجله اکونومیست لندن او را برجسته ترین فیلسوف روزگار ما معرفی کرده و به جرات می توان او را فیلسوف ترین اقتصاددان واقتصاددان ترین فیلسوف قرن بیستم نامید، بر این عقیده بود که فراتر رفتن انسان از یک موجود وحشی و دست یافتن وی به تمدن بیشتر درسایه اخلاق و سنت امکان پذیرشده است و نه عقل و محاسبه.

مسیر شکل گیری جوامع گسترده تر و حرکت آنها به سوی تمدن های بزرگ، نشان دهنده یک جریان تحولی تدریجی در فرهنگ این جوامع است. طی این جریان تحولی انسانها به مدد قوه تقلید که ذاتی آنهاست، یاد می گیرند که چگونه، با مسلط شدن بربرخی غرایز طبیعی و تبعیت از برخی قواعد رفتاری کلی، می توانند زندگی اجتماعی صلح آمیز و پررونقی داشته باشند. فرآیند یادگیری در این خصوص، همانند یادگیری در کودکان، به طورعمده غیرعمدی و ناخودآگاه صورت می گیرد. نظم جامعه و توانایی های فردی وجمعی اعضای آن، تابعی است از قواعد رفتاری حاکم بر روابط میان افراد واین قواعد به نوبه خود بازتابی است از فرهنگ و ارزش های اخلاقی که افراد در زندگی فردی و اجتماعی بدان پایبندند.
درجریان تحولی جوامع بشری آنچه در واقع اتفاق می افتد و تعیین کننده مسیر آینده است عبارت است از: گزینش اصول و قواعد رفتاری که جامعه را پرجمعیت تر، پررونق تر و قوی تر می نماید و بقای آن را در شرایط دشوار تنازع با نیروهای مخرب طبیعت و رقابت با سایر جوامع تضمین می کند.
گزینش فرهنگی که طی آن اصول وارزشهای اخلاقی برتر به تدریج به منصه ظهور می رسند و به ناگزیر مورد تقلید و سرمشق دیگران قرار می گیرند، در حقیقت توضیح دهنده چگونگی شکل گیری جوامع گسترده و متمدن ازیک سو و نابودی گروه ها، قبایل وجوامعی که نتوانسته اند به ارزش ها و فرهنگ مناسبی برای بقای خود دست یابند، از سوی دیگر است.

موانع پیدایش جوامع گسترده
هایک معتقد بود که پیروی صرف از غرایز طبیعی، چه از نوع بدآن مانند سلطه طلبی و خودخواهی و چه از نوع خوب آن مانند نوع دوستی ونیکوکاری که خاص گروه ها وجوامع کوچک انسانی است مانع پیدایش جوامع گسترده و متمدن می شود. وجود جوامع بزرگ و متمدن زمانی امکان پذیر می شود که روابط میان انسانها نه براساس صرف غرایز، بلکه مبتنی بر قواعد کلی آموخته شده - ناشی از ارزشهای اخلاقی و فرهنگ - باشد.
نظام گسترده موجود در جوامع متمدن امروزی محصول طراحی آگاهانه هیچ متفکری نیست، بلکه نتیجه پیروزی غیرعامدانه از برخی اعمال وعادتهای سنتی و به طورعمده، اخلاقی است که بسیاری از آنها برای انسان نامطبوع نیستند و انسانها از درک معنای آنها عاجزند واعتبار آنها را نمی توانند اثبات کنند. با این حال، این اعمال و آداب توسط فرآیند انتخاب تحولی، به طور نسبتا سریعی گسترش می یابند. منظور، انتخاب طبیعی گروه هایی است که ازآنها پیروی می کنند و بدین وسیله جمعیت، ثروت وتوان آنها نسبت به دیگر گروه ها فزونی می گیرد.
از نظر هایک نه غرایزانسان به طورطبیعی انسان را به سوی تمدن جوامع گسترده رهنمون می کند و نه عقل انسانی دارای آنچنان توانی بوده که بتواند نظم پیچیده لازم برای امکان یافتن جوامع گسترده را طراحی کند. آنچه توانسته انسان را به مرتبه رفیع زندگی در جامعه بزرگ ومتمدن نایل گرداند، چیزی جز سنت نبوده است که میان غریزه وعقل قراردارد و اخلاق در حقیقت درون مایه برخی ازمهم ترین تعالیم آن است.
برای درک دیدگاه های هایک لازم است بدانیم که وی اعمال و رفتار انسانها را ناشی از سه منبع می دانست که عبارتند از: غریزه، سنت وعقل. او سنت را که بین غریزه وعقل قرار دارد مهم ترین منشا ارزشهای انسانی تلقی می نمود. سنتها درقالب فرهنگ وجود دارند، به سخن دیگر فرهنگ، مجموعه ای از سنت های کم وبیش هماهنگ ومنسجم است. هایک می گفت: فرهنگ نه طبیعی است و نه مصنوعی، نه به صورت ژنتیک انتقال می یابدونه به صورت عقلانی ایجاد می شود.

فرهنگ
فرهنگ عبارت است از: انتقال قواعد رفتاری تعلیم داده شده ای که هیچ گاه اختراع نشده اند و کارکرد آنها معمولا برای افرادی که از آنها تبعیت می کنند ناشناخته است. تمدن، به طور عمده، در سایه مطیع نمودن غرایز حیوانی موروثی امکان پذیر شده است، سخن تازه ای نیست. در رابطه میان عقل و جریان پیشرفت فرهنگی وتمدنی، نظریه هایک با تصور عمومی و حتی تفکر اغلب اندیشمندان و روشنفکران متفاوت است.
او می گفت: برای درک چگونگی شکل گیری تمدنها، باید به طور کلی این تصور را که انسان در سایه برخورداری ازعقل قادر به تولید فرهنگ بوده است، کنار بگذاریم. آنچه انسان را از حیوان متمایز می نماید، توانایی بیشتر وی در تقلید وانتقال آنچه یاد گرفته است می باشد. توانایی وسیع تر انسان درخصوص یادگیری آنچه در شرایط مختلف باید انجام دهد یا، مهم تر از آن، آنچه باید انجام دهد، وجه تمایز اساسی وی از دیگرحیوانات ونیزازانسان وحشی است.
بسیاری از چیزهایی که وی یاد گرفت اگر نگوییم بزرگ ترین بخش آنها از طریق یادگیری مفهوم کلمات بود. قواعد رفتاری که او را قادر می کرد تا افعال خود را با محیط تطبیق دهد، مسلما از اهمیتی بیش از شناخت شیوه رفتار دیگر چیزها برخوردار بود.
به سخن دیگر، انسان در اغلب موارد یاد گرفت که آنچه راکه باید، انجام دهد بدون اینکه بفهمد چرا بایستی آن را انجام دهد واین که پیروی ازآداب ورسوم بیشتربه نفع اوست تا سعی در درک آنها. به عقیده هایک، سنت؛ یعنی آداب و رسوم وقواعد رفتاری تقلید شده، بر عقل تقدم تاریخی و منطقی دارد. او در خصوص شکل گرفتن کلمات و مفاهیم می گوید: اشیای خارجی در اصل از طریق شیوه مناسب رفتار انسان نسبت به آنها تعریف می شد. فهرستی از قواعد یاد گرفته شده، که شیوه خوب یا بد رفتار در شرایط مختلف رابه او یادآوری می کردند، به او این توانایی فزاینده را دادند که خود را با شرایط متغیر تطبیق دهد وبه ویژه این که بتواند با دیگر اعضای گروه خود همکاری نماید.
بدین ترتیب سنتی از قواعد رفتاری که مستقل ازافرادی است که آن ها را یاد گرفته اند، آغاز به اداره زندگی انسانی کرد. زمانی این قواعد یادگرفته شده، شامل طبقه بندی انواع مختلف اشیا، آغاز به گنجاندن نوعی بازنمای از محیط کرد، که به انسان اجازه می داد تا حوادث بیرونی را پیش بینی نماید و با عمل خود بر آنها سبقت جوید، آنچه ما عقل می نامیم پدید آمد. بنابراین احتمالا هم مقدارهوش بسیار بیشتری در سیستم قواعد رفتاری متبلورشده تا دراندیشه های یک انسان نسبت به محیط اطرافش.
هایک می گوید: گمراه کننده است اگر تصور کنیم که مغز یا ذهن یک فرد، در اوج سلسله مراتب ساختارهای پیچیده ایجاد شده طی یک جریان تحولی است و اوست که فرهنگ را ابداع کرده است.
ذهن در یک ساختار سنتی و غیرشخصی قواعد آموخته شده پوشیده شده است و توانایی وی در منظم کردن طبقه بندی تجربه اش پاسخی است موروثی در چارچوب فرهنگی که هر ذهن فردی در آن پرورش یافته است. مغز اندامی است که ما را قادر به جذب فرهنگ می کند، اما نه ابداع آن. این سومین دنیا به اصطلاح پوپر با این که هر لحظه توسط میلیون ها ذهن متفاوت که در آن مشارکت دارند حفظ می شود نتیجه یک جریان تحولی متمایز از تحول بیولوژیکی مغزاست که ساختار بسیار متکامل آن زمانی مفید واقع می شود که یک سنت فرهنگی برای جذب وجود داشته باشد. به سخن دیگر، ذهن نمی تواند وجود داشته باشد، مگربه صورت بخشی از یک ساختار متمایز دیگر یا نظم متمایز فرهنگ، به رغم این که این نظم دوام و گسترش نمی یابد، مگر به این علت که میلیون ها ذهن، اجزای آن را جذب می کنند وتغییر می دهند.
در اندیشه هایک عقل و ذهن فعال انسان محصول فرهنگ وسنت است نه منشا آن واگربشر توانسته است با مهار کردن برغرایز خود و ایجاد قواعدرفتاری مغایر با آنها جوامع هرچه گسترده تر و متمدن تری به وجودآورد، این در درجه اول در سایه برخی سنتهای مناسب امکان پذیر شده است. این سنت ها طی یک جریان انتخابی تحولی وبه طور خودجوش پدیدار شده اند وهیچ ذهن یا عقل فردی ای آنها را ابداع نکرده است. واقعیت این است که عقل فردی به رغم این که مهمترین وسیله محاسبه و پیش بینی انسانهاست قادر به درک و احاطه کامل بر نظم های پیچیده حاصل از سنتها و فرهنگ مانند زبان، اخلاق، حقوق، پول و بازار نیست؛ بنابراین و به طریق اولی، نمی تواند مدعی ابداع آن ها یا ابداع جایگزین های کامل تری برای آن ها باشد، اما همه عقل گراها، فیلسوفان و دانشمندان این واقعیت را نمی پذیرند و بسیاری معتقدند که ترقی و تمدن در گروعقل محاسبه گر انسان است و برای دست یافتن به جامعه مطلوب که به طور عقلایی طراحی و ایجاد می شود، باید همگی آن قواعد رفتاری و سنت هایی را که نمی توان توجیه عقلانی برای آنها تصور نمود به کناری نهاد واخلاق جدیدی را پی ریزی کرد.
هایک این نوع از خردگرایی را صنع گرایانه می نامد که به عقیده وی نسخه منحط ونادرستی از تفکر عقلانی است که اندیشه ها و آرمان هایشان را باید تهدیدی بزرگ وجدی برای تمامی دستاوردهای تمدن بشری تلقی کرد، اما قبل از پرداختن به این موضوع لازم است به آن چه پیش از سنت ها و فرهنگ و به طریق اولی عقل، تعیین کننده رفتارانسانهاست توجه کنیم؛ یعنی غرایز.
پیش از آن که سنتها و فرهنگ شکل بگیرد، انسانها با موجودات شبه انسانی با غرایز خود زندگی می کردند. غرایز و ارزشهای ناشی ازآن در تشکیل قواعد رفتاری انسان ها تقدم زمانی دارد. هایک می گفت: نوع انسانی و اجداد بلا فصل آن صدها هزار سال زندگی قبیله ای و گروه را پشت سر گذاشته است. غرایز انسان در تناسب با این نوع زندگی گروهی شکل گرفته است. این غرایز که به طور ژنتیکی موروثی است درخدمت تحکیم همکاری میان اعضای گروه بوده است. اعضای گروه هدف های مشترک و مشخصی راجهت تهیه ما یحتاج خود دنبال می کردند و اغلب شخصا همدیگر را می شناختند.
هماهنگی میان اعضای گروه اساسا به غرایز همبستگی و دیگردوستی بستگی داشت، البته کاربرد این غرایز محدود به اعضای گروه بود و درباره دیگران صدق نمی کرد.

انسان
انسان تنها به صورت عضوی از یک گروه می توانست زندگی کند، انسان مجزا بسرعت به یک انسان مرده تبدیل می شود. از این روهایک تاکید می کند که از لحاظ تاریخی و تجربی فردگرایی اولیه هابز افسانه ای بیش نیست. انسان وحشی، موجود تنها و مجزایی نیست، غرایز وی غرایز جمع گرایانه اند. جنگ همه علیه همه هیچ گاه روی نداده است.
هایک معتقد بود با توجه به این که مفهوم اخلاق جز در تقابل با رفتار بی قاعد- بی اختیار و نیندیشیده - از یک سو و جستجوی عقلانی نتایج کاملا مشخص از سوی دیگر، معنا ندارد، من ترجیح می دهم استفاده از اصطلاح اخلاق را منحصر به این قواعد غیرغریزی نمایم که موجب رشد بشریت در سایه نظم گسترده شده است. عکس العمل های فطری دارای کیفیت اخلاقی نیستند و زیست شناسان اجتماعی که اصطلاحاتی چون دیگر دوستی را به آنها اطلاق می کنند دراشتباه هستند. دیگردوستی را زمانی می توان مفهوم اخلاقی دانست که بگوییم ازعواطف دیگردوستانه باید تبعیت کرد.
از دیدگاه هایک ارزشهایی مانند دیگردوستی و سایر ارزشهای جمع گرایانه را تا زمانی که عمل به آنها منشا فطری وغریزی داشته باشد نمی توان اخلاقی تلقی کرد. اخلاق به مجموعه ای از سنت های آموخته شده مربوط می شود، نه رفتار ذاتی وموروثی نوع انسانی، اما تفکیک میان ارزش های ناشی از غرایز و ارزش های صرفااخلاقی ناشی از سنت (آموخته شده) همیشه کارچندان آسانی نیست و در بسیاری موارد مرز میان آن ها مخدوش می شود.
دیگر دوستی به رغم آن که ریشه در غرایز دارد، اما چون اغلب مورد تاکید مصلحان اجتماعی قرارمی گیرد، به صورت یک ارزش والای اخلاقی تلقی می شود. از سوی دیگر همان گونه که هایک خاطر نشان می سازد، "زمانی که اخلاق را دیگر همچون غریزه فطری تلقی نکنیم، بلکه مجموعه ای از سنتهای آموخته شده بدانیم، رابطه آن با آنچه معمولا تاثرات، عواطف یا احساسات می نامیم به مسائل گوناگون جالبی می انجامد؛ اگرچه اخلاق آموختنی است، اما همیشه به صورت قواعد صریح عمل نمی کند، بلکه ممکن است همانند غرایز به شکل نفرت و بیزاری از برخی از انواع کردارها بروز نماید. اغلب، اخلاق به ما می گوید که چگونه از میان رفتارهای غریزی فطری انتخاب کنیم یا از آنها پرهیز نماییم."

جامعه ابتدایی و جامعه متمدن
طبق نظر هایک به طور کلی دو نوع متمایز از ساختارجوامع بشری را می توان از هم تفکیک نمود: جامعه ابتدایی (قبیله ای) و جامعه متمدن که اوج آن به قول آدام اسمیت جامعه بزرگ یا جوامع مدرن امروزی است.
نظم و انسجام جامعه ابتدایی مبتنی بر کردارهای جمعی غایتمند است و قواعد رفتاری عمدتا ریشه درغرایزی دارندکه وجود آنها برای حفظ چنین جامعه ای ضرورت دارد مانند غریزه همبستگی و دیگردوستی درون گروهی (قبیله ای).
اما نظم جامعه متمدن ناشی ازرعایت قواعد رفتاری کلی و آموخته شده است که همانند قواعد بازی، انتزاعی اند وبه خودی خود دارای هیچ مضمون مشخصی نیستند. مانند: قاعده درستکاری و وفای به عهد رفتار مبتنی براین قواعد، تنها در سایه تعالیم فرهنگی وسنتی امکان پذیر می شود وغرایز صرف نه تنها نمی توانند منشا چنین رفتارهایی باشند، بلکه اغلب در تضاد با آنها قرار دارند. به عقیده هایک جامعه متمدن تنها طی تقریبا هشت هزارسال اخیربه وجودآمده و از زندگی شهری، به معنای خاص کلمه که در واقع پیش درآمد جامعه بزرگ است، تنها حدود سه هزار سال می گذرد. بدین ترتیب او تخمین می زند که تمدن محصول کمابیش یک صد نسل ازموجودات انسانی است و گذار به جامعه بزرگ بسیار متاخرتر صورت گرفته است. تمدن مجموعه خاصی از قواعد و نهادهاست که طی این قرنها تحول فرهنگی به تدریج به وجود آمده اند.
هایک می گوید: دستگاه ها و تجهیزات بیولوژیکی انسان همگام با ابداعات فرهنگی ونهادی تحول نیافته است.
در نتیجه بسیاری از غرایز و عواطف انسان هنوز سازگاری بیشتری با زندگی قبیله ای دارد تا با زندگی در جامعه متمدن. بدین علت تمدن اغلب به عنوان پدیداری غیرطبیعی، بیمارگونه ومصنوعی تلقی می شود وانسانها با سماجت در پی فرار از انضباط و الزامات آن هستند.
جوامع و تمدن های گسترده امروزی با ساختارهای موجود آن، محصول تحول فرهنگی و سنت هایی ازقواعد رفتاری ناشی از آن؛ یعنی اخلاق است. قواعد مربوط به مالکیت فردی یا متکثر، امانتداری، درستکاری، قرارداد، مبادله، تجارت، رقابت، سود و زندگی خصوصی، همگی توسط سنت، آموزش و تقلید، انتقال می یابد تا توسط غریزه و عمدتا متشکل از منع ها «نباید انجام دهی» است که محدوده تصمیمات فردی رامعین می سازد.
هایک تاکید می ورزد که نوع بشر با پیروی ازقواعدی که اغلب در تناقض با خواسته های غرایز است به تمدن دست یافت. این قواعد اخلاق جدید ومتفاوتی را به وجود آورد که اخلاق طبیعی؛ یعنی غرایزی را که تضمین کننده یکپارچگی گروه های کوچک است، حذف یا محدود کرد.
اظهارات رسوایی برانگیز «برناردمندویل» درعصر خود مبنی بر این که اصل بزرگ زندگی اجتماعی و پایه اساس و جوهر تجارت، اشتغال و رونق زندگی اقتصادی، «شر» یا «رذیلت» است، در واقع برای رساندن این معنا بود که قواعد نظم گسترده در تعارض باغرایز فطری یا اخلاق طبیعی که مبنای یکپارچگی گروه کوچک است، قرار دارد.
مندویل نشان داد که در یک جامعه بزرگ که بناگزیر، تقسیم کار گسترده ای درآن صورت گرفته است، خیرعمومی زمانی تامین می شود که جلوی برخی غریزه های خوب درعرصه روابط اجتماعی میان انسانها گرفته شود.
به عنوان مثال اگر اصل همبستگی و تعاون که هستی و قوام گروه های کوچک اغلب به آن بستگی دارد به تمامی عرصه های فعالیت های اجتماعی و اقتصادی در جوامع بزرگ تعمیم داده شود، ثروت، رونق، کارایی و در نهایت قوام وهستی این جوامع بتدریج رو به زوال خواهد نهاد؛ زیرا یکی از مهم ترین عواملی که کارایی انسانها را در جامعه مدرن بالا برده و ثروت و رفاه افراد را فزونی بخشیده عبارت است از وجود مالکیت فردی واعمال رقابت در حوزه های گوناگون فعالیت های اقتصادی. در نتیجه رقابت است که کارآفرینان ومدیران کارآمد در سطوح مختلف پدیدارشده و عهده دار امور می شوند.
در چنین شرایطی، در صورتی که همبستگی اصل «اخلاقی غریزی» جایگزین رقابت گردد، همچنانکه مندویل بیش از دو سده پیش با شهامت و درایت بیان نمود، فاجعه به بارخواهد آمد.
نظریه مندویل درباره ممانعت از برخی غریزه های خوب، موجب اختلاف نظر میان اندیشمندان بعد از وی شد. روسو ازغرایزطبیعی دفاع کرد، در حالی که هیوم فیلسوف معاصر وی، آشکارا اظهار داشت که عاطفه شریفی مانند: کمک به دیگران، به جای آن که انسانها را با زندگی درجوامع بزرگ سازگار سازد، همان قدرضد چنین جوامعی است که تنگ نظرانه ترین خودخواهی ها.
هیوم به خوبی دریافته بودکه سخاوت زیاد مانع پس اند از (یعنی منبع سرمایه گذاری وپیشرفت اقتصادی) است. بنابراین سخاوت اگرچه درخانواده، محفل دوستانه و گروه کوچک، عاطفه شیرین تلقی می شود، اما چون در جامعه بزرگ خلاف خیرعمومی عمل می نماید، منزلت اخلاقی آن همانند تنگ نظران ترین خودخواهی هاست.
هایک می گوید: پیوند میان اقتصاد و قواعد انتزاعی متعددی مانند آنچه مربوط به مسئولیت فردی و مالکیت فردی می گردد تصادفی نیست.
هایک معتقد است که آدام اسمیت اولین کسی بود که دریافت که ما در جامعه بزرگ در برابر شکل هایی از نظم و همکاری میان انسانها هستیم که فراتراز توانایی درک و شناخت ما است.
او می نویسد: شاید بهتر بود استعاره دست نامرئی اسمیت را مدل نامرئی (غیرقابل مشاهده) توصیف می کردیم. از طریق نظام قیمت ها، ما در شرایطی که از کلیت آن آگاهی نداریم، کارهایی انجام می دهیم و این کارها نتایجی به بار می آورند که در پی آنها نبوده ایم. در جریان فعالیتهای اقتصادی ما از نیازهایی که برآورده می سازیم اطلاع نداریم و از منشا آنچه دریافت می نماییم بی خبریم.
تقریبا هر کدام ازما به کسانی خدمت می کنیم که نمی شناسیم یا حتی از وجودشان ناآگاهیم و در مقابل ما دائما از خدمات افراد دیگری زندگی می کنیم که چیزی راجع به آنها نمی دانیم. چنین چیزی به این علت ممکن می شود ما خود را در چارچوب بزرگ نهاده ها و سنتهای اقتصادی، قانونی واخلاقی مقید کرده ایم.
خیری که هر فرد در یک جامعه گسترده به دیگرافراد ناشناس می رساند بسیار بیشتر از نیکوکاری مستقیم است؛ زیرا کارایی نظم گسترده (مکانیسم قیمت ها وتقسیم کار وسیع) خیلی بیشتراست، اما غیرمستقیم وغیرعامدانه بودن آن از یک سو و ناشناس ماندن کسانی که از آن بهره مند می شوند از سوی دیگر، موجب می شود که غریزه همبستگی و دیگردوستی انسان ها در جامعه گسترده ارضا» نشود و نیاز به نیکوکاری مستقیم همچون انگیزه ای قوی باقی بماند.
انسانها در یک جامعه بزرگ با نظم گسترده نسبت به گروه کوچک، خیر فوق العاده بیشتری نسبت به همنوعان خود می رسانند، اما به طورمتضاد اخلاقی کمتراحساس رضایت می کنند. این تضاد، بخصوص برای متفکران و روشنفکرانی که به علم اقتصاد آشنایی نداشتند، منشا سو» تفاهم های بسیاری درباره منزلت اخلاق در جامعه مدرن بوده است.

نظم گسترده
به عقیده هایک علم اقتصاد، امکان تحقق و چگونگی عملکرد نظم گسترده در جوامع مدرن را تبیین می کند و توضیح می دهد که چگونه این نظم خود یک فرآیند جمع آوری و نیز استفاده از اطلاعات بسیار پراکنده در میان افراد جامعه است. اطلاعاتی که هیچ سازمان برنامه ریزی - و به طریق اولی هیچ فردی - قادر به شناخت، تسلط وکنترل آن نیست. وقتی نظمی به وجود می آید که امکان استفاده از اطلاعات پراکنده را فراهم می آورد، دیگربرای افراد ضرورتی ندارد که برای رسیدن به هدف مشترکی به توافق برسند (مانند آنچه در گروه کوچک اتفاق می افتد)، زیرا اطلاعات پراکنده و استعدادهای افرادازاین به بعد می توانند در خدمت اهداف متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد.
هایک در ادامه می نویسد: «چنین جریانی در زیست شناسی نیز همانند اقتصاد مشاهده می شود، حتی در زیست شناسی به معنای محدود کلمه، تغییرات تحولی به طورکلی گرایش به حداکثر صرفه جویی دراستفاده از منابع دارد. او به نقل از زیست شناسان معروف معاصر تاکید می ورزد که تحول زیستی، کورکورانه مسیراستفاده حداکثر از منابع را طی می کند و این که اخلاق عبارت است از مطالعه شیوه پرداختن به تخصیص منابع.
هایک تاکید می کند که تحول فرهنگی، در واقع ادامه تحول زیست شناسی است. انتقال فرهنگ و تمدن از نسلی به نسلهای بعد به صورت ژنتیکی صورت نمی گیرد، بلکه توسط سنت انجام می شود.
انسان امروزی در واقع محصول یک جریان تحولی متشکل از دو مرحله زیستی و فرهنگی است که مرحله فرهنگی آن نسبت به مرحله زیستی آن متاخرتراست. از دیدگاه هایک هر دو نتیجه ناشی ازانتقال ژنتیکی وانتقال فرهنگی رامی توان سنت نامید؛ اما آنچه مهم است، این است که آنها اغلب در تضاد باهم هستند.
نکته مهمی که باید برآن تاکید کرد این است که تحول فرهنگی و سنت های ناشی ازآن (اخلاق فرهنگی)، منجربه نابودی کامل سنت های ناشی از تحول بیولوژیکی (اخلاق طبیعی) در همه ساحت های زندگی انسان نمی شود. این دو اخلاق، درهمکاری و تضاد با هم در زندگی انسان مدرن امروزی حضور دارند. به عقیده هایک بخشی از مشکل ما انسانها درحال حاضراین است که باید دائما زندگی، اندیشه و احساسات خود را طوری تعدیل کنیم که به طور همزمان در میان دو نوع نظم مختلف و طبق قواعد متفاوت به سر بریم؛ اگر به پیروی از امیال غریزی واحساساتی، قواعد دست نخورده و نامحدود گروه کوچک مانند خانواده را به تمدن گسترده تعمیم دهیم و در آن عملی سازیم، با این کار تمدن گسترده را نابود می کنیم و اگر برعکس بخواهیم دائما قواعد نظم گسترده را در گروه های محدودتر و خودمانی تر جاری سازیم، این ها را با این کاراز بین خواهیم برد. ما باید یاد بگیریم که همزمان در دو دنیای متفاوت زندگی کنیم.
در اندیشه هایک مهم ترین ارزشها ونهادهای موسس جامعه مدرن؛ یعنی مبادله آزاد، مالکیت فردی (متکثر) وعدالت - مجموعه به هم پیوسته ومنسجمی را تشکیل می دهند که درآن آزادی فردی به عنوان والاترین ارزش اخلاقی وحکومت قانون به عنوان مهم ترین نهاد موجد نظم نقش اساسی و محوری دارند.
منبع: روزنامه مردمسالاری

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

زود بازده!

امروز تلویزیون برنامه ای درباره بنگاههای زود بازده پخش می کرد و البته کلی تعریف و تمجید که مثلا در اثر این طرح جوانها تعاونی تشکیل دادند و شاغل شدند و غیره.
به ظاهر این ساده اندیشی نه فقط در تولید کننده چنین برنامه هایی و طراحان و موافقان  چنین طرح هایی  بلکه حتی در طیف مخالفان چنین طرح هایی  هم بعضا مشاهده می شود.
بیشتر مخالفان علت مخالفت خود را هرز رفتن منابع بانکی در طرح بنگاههای زود بازده عنوان می کنند و البته آمار و ارقامی هم ارایه می شود که مثلا فلان درصد از منابع در محل خود مصرف نشده است.این روی ساده تر قضیه است ،من مواردی را دیده ام که کسانی تصمیم به سرمایه گذاری جدید با اتکا به منابع مالی خود را داشتند اما وقتی دیدند میشود از تسهیلات ارزان قیمت استفاده کرد از این تسهیلات استفاده کردند و از منابع خود در بازارهایی مانند مسکن استفاده کردند.در ظاهر امر این تسهیلات باعث سرمایه گذاری شده است اما در واقع این تسهیلات هم هرز رفته است.پس میتوان گفت مقدار تسهیلاتی که در واقع هرز رفته است بیشتر از مقداری است که در ظاهر هرز رفته است.
البته به موارد خیلی مهمتری نیز میتوان اشاره کرد:
چه مقدار از مجموع این تسهیلات ارایه شده از محل پس اندازهای مردم بوده است و چه مقدار از محل اضافه برداشت بانکها و بودجه های انبساطی؟
نقدینگی اضافه شده در اثر این طرح چه میزان بوده است و این افزایش نقدینگی به چه میزان باعث کاهش قیمت واقعی ارز شده است؟
کاهش قیمت واقعی ارز در اثر این طرح چه اندازه باعث بیرون رانی تولید داخلی به نفع واردات بوده است؟
چه تعداد از بنگاههای داخلی به علت این طرح ورشکست شده اند؟
چه حجمی از این تسهیلات در واقع  وارد بازار مسکن شده  است؟
این تسهیلات به چه میزان در افزایش قیمت مسکن نقش داشت؟
چه مقدار سرمایه گذاری اشتباه در زیر بخشهای مسکن (سر مایه گذاری در تولید نهاده ها)در اثر افزایش قیمت مسکن ناشی از تسهیلات بنگاه های زود بازده(آن مقداری که در اثر این تسهیلات بوده) صورت گرفته است؟
 و.........

۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

توفیق اجباری

خیلی ها معتقدند نفت از لحاظ سیاسی و اقتصادی مانع توسعه یافتن ایران شده است  و ارزان شدن نفت را یک اتفاق مثبت در اقتصاد ایران میدانند.من تا حدودی موافقم والبته کمی مشکوک؟
آیا اینکه نفت میتواند مانع توسعه یک کشور شود به این معناست که اگر آن کشور نفت نداشت توسعه می یافت؟؟

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

موش آزمایشگاهی

تقریبا یک سال پیش بود  که در دانشگاه با تعدادی از بچه ها بر سر قیمت نفت صحبت می کردیم ،قیمت نفت هر روز بالا می رفت  و من تنها کسی بودم که امکان بازگشت قیمت به پایین در اثر کاهش رشد اقتصاد جهانی را مطرح می کردم.البته شانس آوردم که یکی از هم کلاسی ها (صادق) که  از آنجا رد می شد  کمی در بحث ما شرکت کرد و استدلال کرد قیمت نفت دیر یا زود کاهش خواهد یافت وگرنه  تنها  از پس این دوستان بر نمی آمدم.این تنها موردی بود که  من در یک سال اخیر دیدم شخصی در جهت کاهش قیمت نفت استدلال می کرد.البته یک مورد دیگر هم حجت قندی بود که خطر کاهش قیمت نفت را گوشزد می کرد.
اما چه سود؟
کسانی که باید این تحلیلها را می داشتند با خوشبینی مفرط صحبت از نفت دویست دلاری می کردند،خواب می دیدند که قیمت دلار را تا سیصد و پنجاه تومان کاهش داده اند و حتی تصورش را نمی کردند که قیمت نفت به زیر یکصد دلار بیاید چه رسد به اینکه قیمت گران ترین نفت دنیا بشود چهل و هفت دلار!
باز هم  دیدیم ساستگذاران اقتصادی ما به دنبال آزمایشگاهی و البته موشهایی آزمایشگاهی می گردند تا شاید بتوانند تئوریهای اقتصادی را ابطال کنند.
یادتان هست اوایل کار دولت نهم می گفتند نقدینگی به تورم ارتباطی ندارد؟
یادتان هست استدلال می کردند وقتی ما افراد بیکار داریم چرا باید پولمان را در صندوق ذخیره ارزی بگذاریم؟
یادتان هست کسانی را که طرح تثبیت قیمتها را تصویب کردند؟
یادتان هست کسانی را که از بودجه های انبساطی دفاع می کردند و می خواستند یک شبه مملکت را بسازند؟
و...

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

پازل ذهنی

یک پروژه مطالعاتی برای خودم تعریف کرده ام که با توجه به مقدار زمانی که روزانه مطالعه میکنم یعنی تقریبا نیم ساعت فکر میکنم چند سالی طول بکشد .
میخواهم کلیاتی از اندیشه های اقتصادی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق و تا حدودی جامعه شناسی و انسان شناسی و ... را در یک بسته مطالعه کنم.
دلیلش هم این است که از نظر من این مباحث تقریبا از یک جنس هستند و برای درک بهتر هر یک از آنها بهتر است همراه با مباحث دیگر مطالعه شوند.
پس تا اطلاع ثانوی مطالعات من در جهت جور کردن پازل ذهنی ام در موارد بالا خواهد بود.

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

زندگی

ایجاد تعادل بین زندگی در زمان حال و زندگی در زمان آینده یکی از دغدغه های من در زندگی بوده است.داشتن اهداف بزرگ در زندگی و تلاش برای دستیابی سریع به اهداف منجر می شود به اینکه ما بیشتر در زمان آینده زندگی کنیم تا زمان حال و به همین دلیل است که  من بدنبال بدست آوردن یک روش برای زندگی کردن هستم نه یک هدف در زندگی.
در امروز زندگی کنیم نه در فردا زیرا زندگی مجموع امروزهاست نه فرداها.

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

هایک

اولین کتابی که درباره هایک خوندم فلسفه سیاسی هایک نوشته جان گری با ترجمه خشایار دیهیمی بود.حس عجیبی بهم دست داد.حس شخصی که از غرق شدن یه کشتی نجات پیدا کرده و با امواج اقیانوس به جزیره ای ناشناخته رسیده  و داره تلاش میکنه یه نقشه از جزیره تهیه کنه . البته  کارهایی هم انجام داده  و با یک تکه ذغال روی یک تخته سنگ محل یک چشمه و یک رودخانه  رو مشخص کرده و در همین حال یک دفعه نقشه ای دقیق پیدا میکنه که قبلا توسط شخص دیگه ای تهیه شده.
فعلا شدیدا به هایک علاقمندم و سعی می کنم بیشتر با دیدگاهش آشنا بشم .لینک مقاله هایی رو هم که درباره هایک میبینم اینجا خواهم گذاشت.
 فريدريش فون‌هايك- ترجمه پيروز ايزدي:
متن حاضر يكي از مهم‌ترين و درواقع جزء متون كلاسيك در حوزه محافظه‌كاري است. 
در اين مقاله كه توسط فريدريش فون‌هايك، فيلسوف و اقتصاددان ليبرال نوشته شده، نگارنده پس از به دست دادن تعريفي از محافظه‌كاري و دلالت‌هاي آن، خود را از اين‌كه محافظه‌كار بنامد برحذر داشته و بر آرمان‌هاي خاص خود تاكيد كرده است. 

«همواره دوستان صديق آزادي انگشت شمار بوده‌اند و پيروزي‌هاي آن مرهون اقليت‌ها بوده است؛ اقليت‌هايي كه با اتحاد با ياراني كه اغلب اهداف متفاوتي را دنبال مي‌كنند به پيروزي رسيده‌اند و اين اتحاد كه همواره خطرناك است گاه به نتايجي فاجعه‌آميز ختم شده است و ميدان را براي مخالفان باز كرده است». (لرد آكتون)

متن مقاله

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

چک های شخصی

آیا با پیشرفت بانکداری الترونیکی و وجود ابزارهای پرداخت پول مانند کارتهای اعتباری هنوز به چکهای شخصی نیاز داریم؟
در گذشته که بانکداری الکترونیکی بوجود نیامده بود چک شخصی یکی از  ابزارهایی بود  که مردم را از جابجایی حجم انبوهی از پول بخصوص هنگامی که بانکهای مرکزی از ترس تورم!! اسکناس درشت چاپ نمی کردند بی نیاز می کرد.(که البته به علت رسوب پول در حسابهای جاری که بانکهای تجاری برای آن سودی پرداخت نمی کردند همواره مورد استقبال بانکهای تجاری بوده است).
به این صورت که بنگاه های اقتصادی بخصوص فعالان در بازارهای سنتی و شبکه توزیع از چک  برای خرید های خود استفاده می کردند.طبق قانون چک باید بروز باشد و گیرنده چک پس از تحویل آن به بانکی که صادر کننده چک در آن حساب دارد معادل مبلغ نوشته شده روی چک را می گیرد.تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود ندارد و چک ابزاری است که مبادلات را تسهیل میکند.
اما به مرور چک  به ابزاری برای خرید های مدت دار تبدیل شد  چنانچه امروز بیشتر چکهای صادر شده توسط اشخاص برای خرید های نسیه بخصوص در بازارهای  سنتی و شبکه توزیع مورد استفاده قرار میگیرند .برای نمونه در شبکه توزیع مواد غذایی چک هایی  با سر رسید  چهار ماه و در شبکه توزیع لوازم یدکی اتومبیل  چک هایی با سررسید یک سال و در شبکه توزیع مصالح ساختمانی چک هایی با سر رسید چهار ماه هم  مشاهده می شود. تا اینجای کار هم اگر چک نزد فروشند تا زمان سر رسید آن باقی بماند مشکلی بوجود نمی آید.
مشکل از زمانی آغاز میشود چک های مدت دار بارها و بارها به اصطلاح دست به دست میشوند و دقیقا نقش پول را بازی میکنند و شبکه توزیع سنتی که برای مبادلات خود مثلا به پنج هزار میلیارد تومان پول نیاز دارد تنها با مثلا پانصد میلیارد تومان  اداره میشود.یعنی می توان گفت که چک های شخصی هم در مقدار سرعت گردش پول موثرند و هم  یکی از متهمان اصلی بی ثباتی سرعت گردش پول هستند به این صورت که با افزایش انتظارات تورمی  حجم چک های مدت دار مورد استفاده در مبادلات افزایش پیدا می کند و قدرت نقدینگی موجود در بازار برای افزایش قیمتها بیشتر می شود. نقش چک های مدت دار در مبادلات و هم چنین خطای جایگزینی  حجم  تولید بجای مبادلات در رابطه مقداری پول و نسبت واردات به تولید ناخالص ملی ازعواملی است  که باید در استفاده از رابطه مقداری پول مورد توجه قرار بگیرد.این و این را هم درباره رابطه مقداری پول بخوانید.

خاطرات تصویری مرنجاب (2)


۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

خاطرات تصویری مرنجاب (1)



























































ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

عقاید سیاسی و اقتصادی من

امشب بعد از مدتها این
تست را با دقت امتحان دادم.این هم نتیجه تست من:

Economic Left/Right: 6.75
Social Libertarian/Authoritarian: -3.49

۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

بهره

هنگامی که بازار در تعادل نباشد، عرضه یا تقاضا هر کدام که کمتر باشد مقدار مبادله بازار را تعین خواهد کرد و توجه نداشتن به همین نکته ساده باعث طرفداری عده ای در ایران از کاهش نرخ بهره میشود.در کتابهای اقتصادی نشان داده می شود که با کاهش نرخ بهره سرمایه گذاری افزایش می یابد و در ایران غافل از این که نرخ بهره مورد نظر در متون اقتصادی نرخ بهره تعادلی است دستور به کاهش نرخ بهره داده می شود. کاهش نرخ بهره در حالتی که تقاضای وام از سپرده گذاری مردم بیشتر است منجر به کاهش سرمایه گذاری (مرتبط با نرخ بهره) خواهد شد.

۱۳۸۷ آبان ۱۹, یکشنبه

دشت هویج





ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

دارآباد


جمعه گذشته با همنورد خوبم امیر رفته بودیم قله دارآباد.صبح ساعت تقریبا هفت از پارکینگ حرکت کردیم و بعد از کمی بالا رفتن برای صبحانه خوردن توقف کردیم تقریبا ساعت هشت دوباره راه افتادیم که بعد از گذشتن از یک شیب نسبتا تند نزدیک های ساعت ده رسیدیم به سیم خاردارهای منطقه نظامی .نکته جالب این که پاکوب اصلی از داخل پادگان عبور میکند و برای صعود نسبتا راحت تر باید از داخل پادگان حرکت کرد.تقریبا ساعت دوازده قله بودیم.بعد از خودن ناهار و استراحت ساعت یک رو به پایین حرکت کردیم و چون از مسیر شن اسکی که در صد متر پایین تر از مسیر صعود قرار دارد پایین آمدیم خیلی سریع و تقریبا ساعت سه برنامه تمام شد.
برنامه خیلی خوبی بود.در ضمن موقع صعود گاهی وقتها هم شاهد بارش برف بودیم .

نامه

احمدی نزاد نامه مینویسد.به اقتصاد دانان به علمای حوزه و می پرسد:
با پول نفت چه کنم؟
عدالت چگونه امری است؟ذاتی یا مجرد؟
الگوي توليد و توزيع و مصرف مناسب كدام است ؟
نقش پول و مقررات پولي و مالي ، خلق پول ، سفته بازي و بازار سرمايه در ايجاد وضع فعلي و چگونگي آن در يك اقتصاد انساني و عادلانه چيست؟
و چندین پرسش دیگر!
اما او باید یک نامه هم به خودش بنویسدو بپرسد وقت پرسیدن این سوالها در دوره ریاست جمهوری و آن هم سال چهارم ریاست جمهوری است؟

شوک بزرگ

آیا اقتصاد ایران در انتظار یک شوک بزرگ است؟
بسیاری از تحلیلگران با مقایسه وضعیت فعلی با سالهای 73 و 74 اینگونه نتیجه گیری میکنند که کاهش شدید قیمت نفت میتواند مانند سالهای اولیه دهه هفتاد منجر به افزایش شدید قیمتها و یک جهش قیمتی در بازار ارز بشود.
اما آیا با توجه به منابع ارزی کشور چه در صندوق ذخیره ارزی و مهمتر از آن در بانک مرکزی امکان جهش قیمتها در بازار ارز وجود دارد؟
تفاوت عمده وضعیت امروز با سالهای 73 و 74 در ترکیب داراییهای بانک مرکزی است. در آن سالها در ترازنامه بانک مرکزی و در مقابل بدهی های بانک مرکزی یعنی پول پر قدرت بیشتر بدهی دولت قرار داشت ولی امروز عمده داراییهای بانک مرکزی ارزهای خارجی است و این نکته ای است که مقایسه وضعیت فعلی با وضعیت گذشته را دشوار میسازد.امروز حتی اگر تمام پول موجود در بازار(پول پر قدرت نه نقدینگی)به بازار ارز و برای خرید ارزهای خارجی جهت سود بردن از افزایش قیمت آتی وارد شود باز هم بانک مرکزی توان پاسخگویی به این تقاضا را دارد و به همین دلیل است که نباید انتظار یک جهش قیمت در بازار ارز را داشت.اما این که اینده بازار ارز چگونه خواهد بود مساله پیچیده ای است و بیشتر به انتظار دولت نسبت به روند قیمت نفت در آینده وابسته است.من فکر میکنم ابتدا دولت این کاهش قیمت ها را امری کوتاه مدت فرض خواهد کرد و سیاست تثبیت نرخ اسمی ارز را ادامه خواهد داد و در صورتی که در یک دوره مثلا یکی دو ساله قیمت ها دوباره افزایش پیدا کرد که هیچ ولی اگر قیمت ها افزایش پیدا نکند و یا شاهد کاهش بیشتر باشیم دولت بصورت تدریجی شروع به افزایش قیمت ارز خواهد کرد.در این مساله انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده هم اثر گذار است.

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

پلنگ چال

برنامه این هفته انجمن کوهنودی دانشگاه تهران صعود به قله پلنگ چال از مسیر درکه هست.این هم گزارش برنامه پلنگ چال پارسال.

پ ن:این برنامه هم به خوبی و خوشی انجام شد جاتون خالی بود.

قیمت مسکن

از هنگام روی کار آمدن دولت نهم قیمت مسکن تقریبا سه برابر شده است اما در شش ماهه اخیر که بانک مرکزی اضافه برداشت بانکها را کنترل کرد و چک پولهای بانکهای تجاری را جمع آوری کرد قیمت مسکن تا حدودی کاهش پیدا کرده است.
دلایل زیادی وجود دارد که انتظار افزایش قیمتها را در کمتر از یک سال آینده را داشته باشیم.

با رفتن مظاهری گویا سیاستهای بانک مرکزی انبساطی تر شده است و با این بینش که تسهیلات اعطایی به صنعت و مسکن مهر موجب تورم نخواهد شد اجازه اضافه برداشت به بانکهای تجاری داده شد.به احتمال زیاد این پولها سر از بازار مسکن در خواهند آورد و دولت تنها میتواند محل تزریق نقدینگی به اقتصاد را مشخص کند نه مسیر جریان نقدینگی را.

جمع آوری چک پولهای بانکهای تجاری فقط یک بار قابل انجام است که انجام شد و جمع آوری سیزده هزار میلیارد تومان چک پول در شش ماه اخیر(که یک انقباض پولی است)تا حدودی در کاهش قیمت مسکن موثر بود.اما دیگر شاهد چنین انقباض پولی نخواهیم بود.

یک عامل کاهش نسبی قیمت مسکن کسانی بودند که در بازار به پول لازم مشهورند و اینها غالبا ساختمان سازانی هستند که به علت اینکه نتوانسته اند وام بگیرند شروع به پیش فروش واحد های خود کرده اند.با کاهش تعداد پول لازم ها نزول قیمتها متوقف میشود.

متقاضیان خرید مسکن از زمان کنترل نقدینگی بازار توسط بانک مرکزی و توقف رشد قیمت مسکن به بعد از بازار حذف نشده اند بلکه روز به روز تعدادشان بیشتر میشود و منتظر هستند ببینند قیمت مسکن تا کجا افت میکند .به محض دریافت سیگنال افزایش قیمت هجوم به بازار آغاز میشود.(تا این بار از آسانسور افزایش قیمت جا نمانند)

سهم بزرگی ازبازار سهام ایران متعلق به شرکتهای تولید کننده فولاد و مس و در کل مواد معدنی است و افزایش قیمت جهانی این کالاها باعث افزایش قیمت سهام این شرکتها شده بود که باعث رونق بازار سهام شده بود .با توجه به کاهش شدید قیمت فلزات و نفت روزهای سیاهی برای بازار سهام ایران قابل پیش بینی است(گرچه با متوقف شدن نماد ها و قوانینی چون حجم مبنا و کنترل درصد نوسان قیمت ،اجازه تسویه سریع بازار داده نمی شود که به همین علت شاهد صفهای فروش در بازار سهام هستیم). بازاری که تا حدودی در جذب تقدینگی رقیب بازار مسکن است.
و کاهش عرضه به علت کاهش افق سودآوری ساخت مسکن .
من فکر میکنم تمام عواملی که باعث کاهش نسبی قیمت مسکن بوده اند در حال از بین رفتن هستند و بسته به اینکه رشد نقدینگی چقدر باشد شاهد افزایش قیمتها در بخش مسکن خواهیم بود.

قیمت نفت

عومل زیادی در طرف عرضه و تقاضای نفت وجود دارد که قیمتها را پس یک صعود وحشتناک ،پایین بیاورد.مردم کمتر انرژی مصرف میکنند مثلا کمتر سوار خودرو شخصی میشوند و یا اینکه تمایل به خرید خودروهای کم مصرف خواهند داشت و موارد دیگری از این دست( در طرف تقاضای نفت). در طرف عرضه هم شرکتهای تولید کننده نفت تولید خود را افزایش خواهند داد و همچنین استخراج از منابعی که با قیمتهای پایین تر نفت اقتصادی نبودند شروع میشود.اما مهمترین عامل کند شدن رشد اقتصاد جهانی است ،بالا رفتن قیمت نفت رشد اقتصاد جهان را کند می کند و همین کند شدن رشد تقاضای نفت را پایین می آورد.نکته مهم واکنش نسبتا کند عرضه و تقاضای نفت نسبت به قیمت است و این باعث یک روند سینوسی حول روند بلند مدت قیمت میشود.
پ ن 1:گویا احمدی نژاد و صدا سیما از بحران های مالی اخیر خیلی خوشحال هستند در حالی که به علت ترس از رکود جهانی قیمت نفت به زیر هشتاد دلار آمده است.
پ ن 2 :اگر کاهش قیمت نفت بیش از این ادامه پیدا کند اجرای طرح تحول اقتصادی از لحاظ سیاسی مشکل پیدا میکند.اگر چه از لحاظ اقتصادی قیمت گذاری حاملهای انرژی بالاتر از قیمت های جهانی مشکلی ایجاد نمی کند .

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

سرمایه گذاری و ریسک

سرمایه گذاری در ایران تبدیل به قمار شده است.یک سرمایه گذار در اقتصاد ایران علاوه بر مشکلات ریز و درشت مربوط به صنعت مربوطه باید عوامل زیر را نیز در نظر بگیرد:
بحران مالی در بازارهای جهانی و رکود احتمالی پس از آن که میتواند از طریق اهرم درآمد نفت تاثیرات فراوانی بر اقتصاد ایران داشته باشد.
طرح تحول اقتصادی دولت و بخصوص نقدی کردن یارانه ها که هنوز بطور شفاف اعلام نشده است اما اثرات فراوانی روی صنایع خواهد داشت.
بسته سیاستی بانک مرکزی و نوع سیاستهای پولی بانک مرکزی که هنوز بطور شفاف اعلام نشده است.(البته سیاست مشخصی وجود ندارد که شفاف باشد)
تصمیمات شتابزده و بدون هدف دولت درعرصه اقتصاد از جمله تغیرات ناگهانی تعرفه ها و تصمیم اخیر دولت در مورد مالیات بر ارزش افزوده و سایر موارد مشایه که مهمترین عامل ایجاد کننده ریسک در اقتصاد ایران است.
موارد دیگری را نیز میتوان نام برد که آینده اقتصادی ایران را غیر قابل پیش بینی کرده است و این غیر قابل پیش بینی بودن و ریسکهای متفاوت سیاسی واقتصادی مهمترین عامل باز دارنده در جهت سرمایه گذاری است.اما فهم سیاستگزارن اقتصادی ما در این مورد چیست؟
دولت تصور میکند با کاهش دستوری نرخ بهره وطرح بنگاههای زود بازده میتواند سرمایه گذاری را تحریک کند.